شاه مراد معروف به شامی کرمانشاهی زاده1296شمسی از شاعران کرمانشاه بود.وی فرزند خدامراد و فانوس بود و در شهرکرمانشاه متولد شد.
در سن چهار سالگی در پی بیماری آبله نابینا گردید. شامی کرمانشانی در اوان کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و از همان سال ها مجبور بود با اتکا به قوت بازوی خود زندگی اش را اداره کند.
شامی نابینا در سالهای نوجوانی با حمایت بزرگان شهرکرمانشاه مانند مرحوم شمس العلما، آقا شمس الدین آل آقا، توانست در مجالس آنها باشاهکارهای خیام و سعدی و حافظ آشنا شود و در کوچه و بازار که خواندن اشعار شاعران محلی رسم بود، ظرایفی در ذهن او می نشست و این تجربه ها طبع سرشار او را به غلیان آورد و شروع به سرودن اشعاری با مضامین غالبا اجتماعی نمود.
شامی بی سواد با چشمانی نا بینا در سرودن اشعار کردی کرمانشاهی تا جایی پیش رفت که او را بنیانگزار سبک ساده در اشعار محلی کرمانشاه می دانند که مبتنی بر منطبق کردن زبان عامیانه با زبان شعری است و شعر او بی آنکه اغلاط عامیانه را درخود مجال ورود بدهد کاملاً به ساختار این سبک وفادار است .اشعار شامی از نظر قواعد دستور زبان نیز در خور تحسین است و مسائل ظریف صرفی و نحوی در اشعار او به وفور به چشم می خورد..
از شامی کرمانشانی یک دیوان و مجموعه اشعار به چاپ رسیده است.
از لحاظ قواعد دستور زبان نیز چنان بخواهیم برای گویش محلی خود مطلبی تهیه نماییم؛اشعار شامی بهترین سند گویا میباشد و مسائل ظریف صرفی و نحوی در اشعار او فراوان وجو د دارد که قابل بحث و دقت است که این مختصر را جایآن نیست و همچنین کلیات او یکی از ماخذ امثال وحکم در گویش کردی کرماشانی است.
شامی در دوم آذر ما ه سال 1363 در سن 67سالگی به دنبال یک بیماری طولانی در گذشت و در باغ فردوس شهرکرمانشاه به خاک سپرده شد .
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
او رفت در حالی که نه سبک را میشناخت، نه صنایع بدیعی را میدانست و کتاب عروضش تسبیح چند دانهای او بود اما آثار و اشعارش تمامی آن چه که گذشت ، میباشد و در زمرهی مسافران پیاده و ملح کاروانی است که در بادیة عربستان شهسوارانی چون ابوالعلای معزیو بشار برد و ...
در یونان هومیروس و در اروپا میلتن و در جلگه ایران ؛ رودکی ، شوریده شیرازی و ... را دارد و اینان اعجوبههای خلقت بودند که پساز طی طریق و پرورش صحیح و داشتن و سیله و مربی هر کدام در حد خویش شاید برمیلیونها از بینایان و تحصیلکردگان دیار خویش برتری یافتند و پیشی جستند و شامی وفهیم و رباعی ، روشندلانی که به نوبت خویش و فی حد ذاته دارای استعدادی بودند وقابلیت ترقی داشتند اما درویرانهی خود تلف شدند وبه قول خود شامی :
من اگر اهل وفا یابی وفا بودم گذشت
مدتی مهمان در این محنتسرا بودم گذشت
زاغ بودم در چمن یا بلبل افسرده حال
در گلستان جهان گل یاگیاه بودم گذشت
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->